مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
عوامل وریشه های بیداری اسلامی در قرآن کریم
ب - ۳-۱- تعریف فرهنگ: برای فرهنگ تعاریفی متعددی ارائه شده است که شاید متجاوز از دویست تا باشد؛ از جمله: کلیهی دستاوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات، قواعد، آداب و رسوم، عبادات و دیگر قابلیتهای اکتسابی، که از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. مجموعهی باورها، بینشها، ارزشها، آداب و سنن، اخلاق و اندیشههای پذیرفته شده و حاکم بر یک جامعه. مجموعهی پیچیدهای که در برگیرندهی دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی که به وسیلهی انسان، به عنوان عضو جامعه، کسب شده است (۵۳) فرهنگ مجموعهای از آگاهیها (شناختها) و رفتارهای فنی، اقتصادی، آیینی (شعایر)، مذهبی، اجتماعی و غیره است که جامعهی انسانی معینی را مشخص میکند (۵۴) ب - ۳ - ۲- اقسام فرهنگ: فرهنگ، همان طوری که تعاریف متعدد دارد، اقسام متعدد نیز دارد، اما آنچه که جستار حاضر میتواند ارتباط داشته باشد، دو قسم مادی و معنوی آن است. ب- ۳ - ۲- ۱: فرهنگ مادی: فرهنگ مادی عبارت است از تمامی آنچه که عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری، دستاورد های صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و ...(۵۵) ب ۳ -۲-۲: فرهنگ معنوی: فرهنگ معنوی یا غیر مادی نیز عبارت است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزشها و اندیشهها، اخلاقیات، دانستنیها و... (۵۶) ب - ۳ -۳: ارتباط فرهنگ مادی ومعنوی: فرهنگ مادی معمولاً تحت تأثیر فرهنگ معنوی رشد میکند؛ زیرا نوع نگرش به هستی و جهان، و ارزشهای حاکم بر جوامع، در ساخت ابزار جدید برای امور زندگی و رفاه اجتماعی به انسان جهت میدهد؛ برای مثال، طرز نگرش، نوع ارتباطات و معاشرتِ انسانها، آنان را به ساختاری خاص در معماری سوق میدهد، و یا نوع نگرش زنان به حقوقشان، آنان را در انتخاب نوع لباس یا رفتار رهنمون میسازد (۵۷) از طرف دیگر فرهنگ مادی نیز در فرهنگ معنوی تأثیر میگذارد. برای مثال، وارد شدن و جای گرفتن یک تکنولوژی جدید که در شمار فرهنگ مادی است، بالطبع ارزشهای جدیدی را با خود خواهد آورد و ارزشهایی را نیز متزلزل خواهد ساخت (۵۸) ب - ۳ - ۴: ضرورت بیداری فرهنگی: باتوجه به گستردگی و پرجانبه بودن فرهنگ، زمینه تسخیر، استثمار، به یغمابردن، تحریف ... آن در زمینهها و زمانه های مختلف وجود دارد، باتوجه به مقیاس گستردگی آن در ابعاد مختلف زندگی، نقش و اثر آن در زندگی و به ویژه روابط اجتماعی نیز ناگفته پیداست. چنانچه در این باره خاطر نشان گردیده است: «در میان شیوه های استعماری و سلطه گری، آنچه از همه خطرناکتر و در عین حال مخفیتر میباشد، سلطه فرهنگی است. خطری که در این زمینه جبهه اسلامی ما را تهدید میکند، به خاطرگستردگی جبهه تهاجم، پیچیدگی آن و صدماتی است که از نظر معنوی به روح او وارد میکند و افکار و عقاید و ارزشها را در درون وی به نابودی میکشد و حیات معنویاش را مختل میسازد» (۵۹) در صورت وابستگی فرهنگی؛ استقلال سیاسی و اقتصادی معنایی ندارد. چنانچه امام خمینی میفرماید: ما از حصر اقتصادی نمیترسیم. ما از دخالت نظامی نمیترسیم، آن چیزی که ما را میترساند وابستگی فرهنگی است. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت میگیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیراست... بی جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمار گران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است. (۶۰) و نیز فرمود: «اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا میکند و بالاخره در آن مستهلک میشود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست میدهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگی آن نشأت میگیرد.»(۶۱) از اینجا بیداری فرهنگی ضرورت، دقت و جدیت خود را پیدا میکند که تهاجم و سلطه فرهنگی به صورت ملموس نیست تا واکنش سریع و دفعی نشان داد: «تهاجم فرهنگی برخلاف شیوه های تهاجم نظامی و اقتصادی، یک جریان کاملا ملموس نیست که بتوان در برابر آن واکنش دفعی نشان داد، بلکه دارای طبیعت پیچیده ای است که از تلاشها و تجربه های فراوان دشمنان اسلام، طی مدتهای طولانی سود جسته و با آنها عجین شده است. به همین جهت این شیوه، خطرناکترین نوع هجوم است.»(۶۲) اسلام علیرغم آنکه با تفکر فرا فرهنگی، فرا قومی و فرا ملیتی پا به عرصه گیتی گذاشت، اما برخی فرهنگها را شایسته پیروی و حتی تعامل نمیداند. از اینرو تفکیک فرهنگهای شایست و ناشایست از یک سو، حفظ فرهنگ ناب و اصیل اسلامی که مورد تحریف و یا تسخیر قرار نگیرد از سوی دیگر نیازمند بیداری اسلامی است. ب - ۳ - ۵: قرآن کریم و تعامل فرهنگی: دین مقدس اسلام، پیام جهانی و نجات بخش خویش را با ندای چون «یا ایهاالناس» «یابنی آدم» که شامل همه انسان، بدون تعلقات جغرافیایی، نژادی، اقتصادی، فرهنگی، و... میشود، آغازکرد. از اینرو همواره قرآن کریم بجای تهاجم فرهنگی تعامل تبادل فرهنگی را پیشنهاد میکند؛ و آیات متعدد دارد که دلالت بر تبادل و تعامل فرهنگی میکند. الف نگاه تساوی قرآن کریم به انسانها: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبَّکُمْ وَاحِدٌ- وَ إِنَّ أَبَاکُمْ وَاحِدٌ کُلُّکُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ- وَ لَیْسَ لِعَرَبِیٍّ عَلَی عَجَمِیٍّ فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَی» (۶۳) بی تردید این پیام یکی از بالاترین و روشنترین برنامه ای است که اسلامی برای تعامل فرهنگی تئوریزه کرده است. علیرغم آنکه این نگره ای قرآنی - اسلامی، سبب مخالفت بسیاری از اقوام و ملیتهای - یهود و نصاری- و برخی طبقات اجتمای، آن زمان با پیامبر اسلام (ص) گردید، اما پیامبر گرامی اسلام به آنها وقعی ننهاد (۶۴) ب: پاک شمردن طعام اهل کتاب: (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُم) (۶۵) جالب است که این آیه در زمانی نازل شده و حکم در موقع صادر شده است که اسلام کاملا بر محیط و وضعیت مسلط بوده است، یعنی در زمانی نبوده که اسلام بخواهد از موضع ضعف و ناتوانی سخن گوید. ج: رفتار عادلانه: قرآن کریم دستورمی دهد به رفتار انسانی و مجاز شمردن معامله و داد و ستد با ایشان: « (لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین) (۶۶)» د: احترام به فرهنگ و مقدسات اهل کتاب: قرآن کریم از هرگونه مجادله و درگیریهای کلامی میکند و اهانت به مقدسات و فرهنگ آنها را حرام میداند «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون» (۶۷) علاوه برآنکه آیات دیگر نیز در این باب وجود دارد، در روایات اسلامی تعامل فرهنگی مورد تأکید قرار گرفته است، و رفتار پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین نیز موید تام آنها بوده است. وجود آیات مبارکه فوق و سایر دساتیر دینی در این باب، اقدامات وگام های مثبت است که اسلام در مسیر ایجاد تعامل فرهنگی و ایجاد جامعه جهانی بدون تبعیض برداشته و میدارد. ب - ۳ - ۶: تفاوتهای تهاجم فرهنگی با تعامل یا تبادل فرهنگی: ویژگیها مهم این دو در این است که: تبادل و تعامل فرهنگی انتخابی است، تهاجم فرهنگی تحمیلی و در اختیار دشمن است. تبادل و تعامل فرهنگی برای کمال، رشد و توسعه فرهنگی کشورها است اما تهاجم در پی ریشه کن کردن یک فرهنگ است. تبادل فرهنگی انتقال جنبه های مثبت یک فرهنگ به فرهنگ دیگر است اما تهاجم انتقال جنبه های منفی آن است. تبادل فرهنگی در هنگام قوت و روزگار توانایی یک ملت انجام میگیرد؛ ولی تهاجم در دوران ضعف یک ملت است. (۶۸) ب - ۳-۷ : آیات بیداری فرهنگی: علیرغم توصیه و تشویق قرآن کریم بر ترویج و گسترش تعامل فرهنگی، اقوام و ملیتهای را نام میبرد که نباید با آنها تعامل فرهنگی داشت، و این هیج منافات با ترویج تفکر تعامل فرهنگی ندارد، زیرا علاوه برآنکه حکم را بیان میکند دلیل آن را نیز باز گو میکند: الف: یهود و نصارا: (وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم) (۶۹) هرچند وظیفه پیامبر اکرم (ص) هدایت و بیداری گری بوده است، اما برخی اقوام و ملیتهای در نهایت لجاجت و جهالت هستند که فقط سزاوار جهنم هستند و بس. چندین چراغ دارد و بیراهه میرود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش. که در این حالت خداوند رسالت هدایت را از عهده رسولان خود برداشته است. زیرا؛ چنانکه قرآن کریم باز گو میکند؛ اگر این اقوام لجوج و متعصب نمیبود، بعد از آنکه قرآن را تلاوت کردند به خاطر امتیازات قرآن کریم نسبت به کتب سابق، و محتوایی بالای آن حتما ایمان می آرودند، اما لجاجت و تعصبشان مانع از آن شد که تسلیم پیامبر (ص) شده و ایمان بیاورند (الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون) (۷۰) ب: مفسدین: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم) (۷۱) فلسفه اطاعت نکردن از این طایفه، این است، که اطاعت و همراهی آنان بیداری انسان را به مخاطره میاندازد، نیروی عقل انسان را کمین کرده و گام به گام آن را شکار میکند، تا بتوانند انسان را اسیر کرده و به فساد و تباهی بکشاند، طبیعی است تا انسان بیدار و درحال تعقل وتفکر باشد، چنین مسیری را نخواهد پیمود. «اگر» شیطان «را به معنی وسیع کلمه، یعنی» هر موجود موذی و تبهکار و ویرانگر «تفسیر کنیم گستردگی این هشدار در تمام ابعاد زندگی روشن میشود.» هرگز یک انسان پاکدامن و با ایمان را نمیشود یک مرتبه در آغوش فساد پرتاب کرد، بلکه گام به گام این راه را میسپرد: گام اول معاشرت و دوستی با آلودگان است. گام دوم شرکت در مجلس آنها. گام سوم فکر گناه. گام چهارم ارتکاب مصادیق مشکوک و شبهات. گام پنجم انجام گناهان صغیره. و بالآخره در گامهای بعد گرفتار بدترین کبائر میشود، درست به کسی میماند که زمان خویش به دست جنایتکاری سپرده او را گام به گام به سوی پرتگاه میبرد، تا سقوط کند و نابود گردد، آری این است «خطوات شیطان» (۷۲) ب - ۳ - ۷: تداوم لجاجت یهودیت و مسیحیت در دنیای مدرن: خداوند تبارک و تعالی، لجاجت اقوام یهود و مسیح را مقطعی نمیداند، در آیه مبارکه «لن ترضی... » با کلمه «لن» بیان کرده است که برای نفی ابدی میآید؛ و این روحیه در تداوم تاریخ برای این دو قوم باقی مانده است. بحران آفرینیهای کشورهای غربی درممالک اسلامی در این راستا صورت میگیرد. امام خمینی (ره) فرمود: «در نهاد و سرشت امریکا و شوروی کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- موج میزند» (۷۳) وکشور های اسلامی نباید فریب هم پیمانی و دوستی آنها رابخورند زیرا «ابرقدرتها آن لحظهای که منافعشان اقتضا کند شما و قدیمیترین وفاداران و دوستان خود را قربانی میکنند و پیش آنان دوستی و دشمنی و نوکری و صداقت ارزش و مفهومی ندارد. آنان منافع خود را ملاک قرار دادهاند و به صراحت و در همه جا از آن سخن میگویند» (۷۴) برتری سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، و... غرب بر سایرکشور های جهانی (دست کم تا این زمان) انکار ناپذیر است. همین امر سبب شده است که عده از نخبگان اسلام، برای رهایی کشور های اسلامی از بن بست های کنونی، الگوی غربی ارائه نمایند و زمینه را به را استعمار و تسلط آنان فراهم نماید. هر چند رشد فرهنگ غربی، بعد از رنسانس، توأم با کاهش تعصبات مذهبی و قومی بوده است اما نسبت به دین مقدس اسلام و قرآن کریم، هیچ از تعصب و لجاجت آنها کاسته نشده است. موجهای اسلام هراسی و اسلام ستیزی که با بنیه های قوی مالی شکل میگیرد، این بیداری را برای ما پدید میآورد که غرب نسبت به اسلام و جوامع اسلامی نه منصف است و نه بیطرف. هرچند این بحث از تخصص این جستار خارج است اما به عنوان نمونه موارد زیر را خاطر نشان و از اطاله آن پرهیز میشود: ب - ۳ - ۱: دخالتهای سیاسی در کشور های اسلامی: این فقره را شامل دو نوع دخالت میشود، دخالت مستقیم و غیر مستقیم: الف : دخالت مستقیم: استکبار جهانی برای رسیدن به اهداف سیاسی خود، روشهای زیر را بکار برد: الف ۱- تقسیم کشور های اسلامی به کشور های کوچک. الف ۲- حکمرانی در کشور های اسلامی، پس از سلطه پیدا کردن کشور های استعماری بر کشور های اسلامی خود در رأس آن قرار گرفته، و به چپاول ثروت آنها میپردازند؛ مثل دوران حکومت انگلیس بر هندوستان در اواخر قرن ۱۶ و اوایل قرن ۱۷٫ الف ۳- دخالت در عزل و نصب مقامات دولتی: در این دکترین، کشور های استعماری در تلاش اند که چهره های حلقه به گوش خود را برای مردم معرفی و از طریق آراء مردمی آنها را بر اریکه قدرت بنشانند، و انتخاب آزادی مردمی را بد نام و و مغایر گزاره های بین المللی جلوه دهد، که عینیترین مصداق آن دولت منتخب ومردمی فلسطین است که به رسمیت نشناخت. الف ۳- ایجاد پایگاهای دایمی. چنانچه امروزه امریکا در بیش از ۱۳۰ کشور جهان پایگاه دایمی دارد. الف ۴- تهاجمی نظامی به کشور های اسلامی. از مصادیق ملموس آن میتوان به اشغال مستقیم دو کشور افغانستان و عراق در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ اشاره نمود. ب دخالت غیر مستقیم: در زیر مجموعه این فقره امور زیر را میتوان نام برد: ب ۱: ایجاد تفرقه واختلاف میان مسلمانان. قرآن کریم نیز این مورد را از ویژگیهای استکبار میداند. که برای تجزیه کردن و گروه گروه کردن مردم در جهت تضعیف وبه استضعاف کشاندن آنان ودر نهایت سلطه برآنان ذکر مینماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدین» (۷۵) ب ۲: مذهب تراشی وایجادگروه های ضد دینی: فرقه های رنگارنگ به اصطلاح مذهبی چون بابیگری، بهاییگری، قادیانی، (۷۶) وهابیت و... چیز های جز تراوشات ذهنی سیاستمداران وگردانندگان استراتژی استعماری نیست. ب ۳: ایجاد حس ناسیونالیستی ونژاد پرستی میان ملتهای اسلامی. هرچند حس ناسیونالیستی یکی از ویژگی مهم استکبار جهانی است. زیرا آنها ذاتا خود را از نژاد ونسب برتر تصور واحساس میکنند. ازاین رو خود را برای اداره جهان در اولویت میبیند ودست کشور گشایی وسیاست های استعماری وامپریالیستی میزنند. اما این استراتژی برای ایجاد تفرقه وگسیختگی جوامع اسلامی ودر نهایت تسلط بر آنان نیز دنبال شده است، سیاست «تفرقه بنداز وحکومت کن» از برنامه های اصلی استعمار پیر بوده است. ب ۴: نا امن کردن کشور های اسلامی از طریق پرورش گروهکهای تروریستی. ب ۵: حمایت از اپوزیسیون. ب - ۳ - ۲: دخالت فکری - فرهنگی: الف: پیش گیری از پیشرفت علمی مسلمانان. ب: بی سواد نگهداشتن افراد جامعه اسلامی ج: حفظ وابستگی علمی و تکنولوژی کشور های اسلامی د: نشر مقالات و کتابهای ضد دینی ه: سرگرم کردن جوانان به بازیهای بی خاصیت، بیش از نیاز ب - ۳ - ۳: تخریب اعتقاد و اخلاق: استکبار جهانی و جریان استعمار کشور های اسلامی، به این نتیجه میرسد که مهمترین مانع بقاء و تداوم سلطه آنان بر کشور های اسلامی و یا پیشرفت آنها در جهان اسلام مسائل اعتقادی است که ریشه در «قرآن کریم» دارد. «چنانچه وزیر خارجه انگلستان رسما اعلان نمود که با وجود اعتقاد به قرآن بقای استعمار بریتانیا درکشور های اسلامی غیر ممکن است.»(۷۷) ملتی که شهاد برای آنها ارزش باشد، قطعا زیر یوغ استکبار نخواهد رفت. از این رو تلاش کردن که تا بین مردم و عقائدشان فاصله انداخته و یا مسائل اعتقادی و دینی را کم رنگ جلوه دهد. کتاب لرد کرومر که درسال ۱۹۰۸ میلادی منتشر گردید، چهره عریان و آشکار این حمله به شمار میرود. در آن ادعا شده که اسلام مرده و یا در آستانهی مرگ قرار دارد و نمیتوان با اصلاحات آن را احیا کرد زیرا مرگ در ذات و جوهر آن که مبتنی بر عقب ماندگی زن و تحجر شریعت اسلامی است، نهفته است و بنابراین جهان اسلام باید برای همراهی و همگامی با پیشرفت جوامع، مدرنیسم بدون اسلام را پذیرا گردد. (۷۸) لذا برای تخریب و تضعیف اعتقاد جوامع اسلامی برنامه های ذیل را تدارک دیدند: الف: ترویج فیلمهای ضد اخلاقی و ضد دینی ب: ترویج بی حجابی و بی عفتی. ج: اعتیاد و نشر مواد مخدر د: ترویج مشروب خواری. ه: تأسیس اماکن فحشاء و: تأسیس مذاهب باطله (وهابیت، بهائیت و...) ز: ایجاد شبهات در عقائد و معارف اسلامی. (مثلا مهدویت، معاد، مرجعیت و تقلید و... را زیر سوال میبرند) ح: نشر تهمتها و دروغها بر ضد شخصیتهای دینی و مذهبی. ت: ترویج و تبلیغ چهره خشن از اسلام. (مثلا پیشرفت اسلام با شمشیر بوده است، در قرآن کریم آیات جهاد وجود دارد، اسلام علیه زنان خشن و بی رحم هستند، و در نتیجه گروه طالبانت را تأسیس کردند که مصداق کامل خشونت است ...) ب- ۴: بیداری اجتماعی: بیداری اسلامی، در صحنه های اجتماعی جوامع اسلامی نیز دارای مظاهر و نمودهای فراونی است. بیداری اجتماعی را شاید بتوان عصاره بیداری دینی، بیداری سیاسی و بیداری فرهنگی دانست، زیرا جلوه های حیات اجتماعی ریشه در باور های دینی و سیاسی و فرهنگی مردم دارد. مثلا به هر پیمانه ای که مردم به باورهای دینی ارزش قائل هستند به همان پیمانه آن را در زندگی فردی و اجتماعی تطبیق میکنند، که میتوان موارد زیر را نام برد: ب -۴: الف - شعائری دینی: میزان توجه مسلمانان به شعائر و سنتهای دین در عنعنات ملی، از قبیل اعیاد، جشنها، مراسم، نوع لباس پوشیدن، نشانه پایبندی مردم به بیداری اسلامی است. ساختن مساجد و عبادت گاهها، حضور درنماز جمعه و جماعات، پوشیدن حجاب اسلام، تآسیس موسسات خیریهی اسلامی، صندوقهای مالی و بانکهای بدون ربا، قرائت و حفظ قرآن کریم، و... نشانه های بارز فراگیری ارزشهای بیداری اسلامی است (۷۹) ب -۴: ب - توجه به تربیت اسلامی: گسترس مدارس اسلامی، کتب، ادبیات دینی: درقالب داستان، شعر، قصه های قرآنی، و رسانه های اسلامی در قالب: شبکه های ماهواره ای، تلویزیونی، رادیوی، نشریاتی، انترنتی، بازیهای رایانه ای اسلامی، در بین کشور های اسلامی نشان از شکل گیری روحیه بیداری اسلامی است. نظرات شما عزیزان: [ پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:عوامل بیداری اسلامی از دیگاه قرآن, ] [ 7:32 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |